من امشب برایت میگریم ... بازهم !شاید درحضور گل سرخ ویا شاید بر بشت بامی قدیمی و خاکی و شاید آنجا که رویاها سر از خاک زمین تشنه آرزو بر می آورند و یا شاید همینجا در اتاق خاطره هایم !الهی سپاس که اینچنین چشمه های جوشان توبه نمی خشکند ! الهی سپاس که صبور ترینی ، آنقدر که من نیز بیاموزم ...از تو . اینروز ها انجمن فریب و وسوسه میسازند ، هر بار که نیرنگی از لابه لای تن پوش چرکین خواب نامریی غفلت پدیدار شده ، تو باز هم شرمندگی مرا به اشکهایم بخشیده ای پس بازهم می...
نوشته شده توسط محمد حسین خوشرفتار در پنج شنبه 85/11/5 و ساعت 10:51 صبح |
نظرات دیگران()