تو را به دوستی مسکینان و همنشینی با آنان سفارش می کنم . [رسول خدا صلی الله علیه و آله ـ به ابوذر ـ]
پنج شنبه 03 اسفند 2: امروز

به نام همو که تنها یاری دهنده ماست

به نام  " الله " 

درحال تجربه حس بدی بودم که مرا به زیر می کشید .

احساس ناتوانی که کمتر با آن روبرو شده بودم ، بر من سایه افکنده بود و باعث می شد در خود سرخورده شوم .باورم از خود در حال دگرگونی بود .اعتماد به خود را داشتم از دست میدادم .احساس خوبی نبود و آن را با خودم حمل می کردم .

این نیرو جلوتر از من در حرکت بود و به هرسمتی می رفتم و اقدام به هرکاری می کردم ، به شدت خود نمایی می کرد و بر سر و روحم فرو می ریخت و موانع دیگری پیش پایم می گذاشت .

گویی که خود نیز تمایل به آن نیرو ی باز دارنده را داشتم و به سرعت جذب آن می شدم و آن را جذب می کردم .آری ، جذبشون می کردم و اسیرشون می شدم . داشت به سرعت منو تسخیر و به خودش مشغول میکرد .باید حرکتی می کردم و مانع از استقرارش در ذهن و باورم می شدم .

پس به مدد نام پروردگار  " من می توانم "  را تکرار کردم ،

" من می توانم " ، " من می توانم " ، " من می توانم " ، .............

با حیرت حس می کردم که آن نیرو منفی باشدت بیشتری در درونم به گردش در آمده .برای نجات خودش و گرفتن " داشته هایم " به هر حیله ای دست میزد و تلاش می کرد .

اما " من می توانم "  به مانند بارانی بر آن آتش نابود کننده تواناییها ، می بارید و خود در من مستقر می شد .استقراری به قیمت تمامی آنچه که " او  " درمن به ودیعه سپرده بود ،و من ملزم به حفظ آن " امانت الهی "  بودم و هستم .

              آری ، به کمک " او " و خواست شخصی ، " ما می توانیم  " .

" به مدد او ، ما می توانیم . "

" ما می توانیم "

 


نوشته شده توسط محمد حسین خوشرفتار در سه شنبه 85/9/14 و ساعت 10:34 عصر | نظرات دیگران()
فهرست موضوعی یادداشت ها

بالا

بالا