![](http://saghi-m.persiangig.com/blog/Saghi-M-1.jpg)
گوش کن ... صدای گامهای گریه می آید !
به گمانم تو دوباره آمدی ? کنار پنجره شعری نوشتی و رفتی !!
کسی چه می داند ؟!
شاید تو هم مثل ِ من ? اسیر پرسه های بی انتها
در کوچه پس کوچه های دلتنگی شده ای !
دیگر نمی دانم که باید تو را ? با کدامین زبان فریاد کنم ؟
من و تو ?
قرار است در کدام پس کوچه ی شب ? « ما » شویم وقتی
تمام ِ کوچه ها به غربت ختم می شوند ؟
امشب ? در پس کوچه ی « سلام »
دلواپسی بود که جای تو ? هم پرسه ام شد !
هی من از عشق و وفایت می خواندم ?
هی او وصله ی عشق ِ ممنوع را به من می چسباند !
از حق نگذریم ? خیلی سعی میکرد حرمت ِ نگاه ِ عاشقم را داشته باشد اما ...
دلش طاقت نیاورد و آخر گفت : « تو دیگر باز نمیگردی ! »
تو را به حرمت ِ پاییز قسم ? بگو ... راست می گفت !!؟!!!
اگر او بار ِ دگر می آمد ...
??. ساقی
![Link](http://www.parsiblog.com/View/tempIMGs/sade/p/1/bullet.gif)
نوشته شده توسط محمد حسین خوشرفتار در سه شنبه 85/9/14 و ساعت 12:47 صبح |
نظرات دیگران()