سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و از معنى لا حول و لا قوة إلاّ باللّه از او پرسیدند ، فرمود : ] با وجود خدا ما را بر چیزى اختیار نماند و چیزى نداریم جز آنچه او ما را مالک آن گرداند . پس چون ما را مالک چیزى کرد که خود بدان سزاوارتر است تکلیفى بر عهده‏مان گذاشته و چون آن را از ما گرفت تکلیف خود را از ما برداشته . [نهج البلاغه]
سه شنبه 103 آذر 6: امروز

این منصفانه نیست. دارم ذره ذره خرد میشم. زیر فشار یه سوال ساده، سوالی که خودم ساختمش اما توی جوابش موندم.
برای کسی هم مهم نیست. حتی برای خدا. کاش با من حرف میزد.
درسته که عاشق به جز خوبی و زیبایی محبوبش چیزی نمیبینه اما اگه معشوق بتونه هر لحظه بدیها و زشتیهای عاشقش رو ببینه چی میشه؟ با خودش نمیگه که چرا اینجور آدم سیاه دلی عاشق من شده؟! خودش رو از بنده اش دور نمیکنه؟
و اگه عاشق بفهمه که در نظر محبوبش چه جوری دیده میشه چی به سرش میاد؟ چه حالی میشه وقتی هر لحظه که با محبوبش حرف میزنه چهره زشت خودش رو توی برق چشمهای معشوقش ببینه؟ واقعا منصفانه نیست. تحمل این حقیقت در توان من نیست. کسی همدرد من نیست؟ چقدر خوبه اگه تنها باشم.
و من حیران از اینم که با چه رویی باز هم به خدا میگم دوستت دارم؟

 

 

 

 

 

 

 


نوشته شده توسط محمد حسین خوشرفتار در سه شنبه 85/9/14 و ساعت 12:15 صبح | نظرات دیگران()
فهرست موضوعی یادداشت ها

بالا

بالا