تـو خــود فـــروشی ، تـــو تــن فــروشــی
بـا همــه هستـی و ولـی خـونـه بــه دوشــی
همه پـــرده های پـاکیتو تـــو خوب دریــدی
وقت انجــام کثــــافت کاریات خـــدا ندیدی
تو همـون خـود فروشه دوره گــرد هر محــلی
عرضه میکنی تنت رو به همه گرگـای وحشـی
تویی که تو اوج شهوت تـن میدی به هر گناهی
ببین از خودت چی مونده به جز این همه سیاهی
تو که ارزون می فُروشی خودتو به دست هرکی
فکره آخرش تو نیستی ، ای که فردا زیره خاکی
با تیریپ عشق تو اول طعمتو بـه چنـگ میاری
وقت خوب سواری دادش میری وتنهاش میذاری
دیگه دستت پیشم رو شد ، گنده کار تو دراومد
این بارم دروغ میگفتی، شب شادیت به سر اومد
دیگه خام تو نمی شم ، تو یه هـرزه ، خود فروشی
می میری اگه یه روزی لبـاس از دروغ نپـوشی
یه بار از بـالا تا پـایین خودتو قشنـگ نگاه کن
دیدی که هیچی نداری ، حالا باز تو هی گناه کن
تیکه گوشت و استخونی ، شب و روز با این و اونی
تو هوس بازی و خودخواه ، تا ابـد همین می مونی
نوشته شده توسط محمد حسین خوشرفتار در شنبه 85/9/11 و ساعت 10:45 صبح |
نظرات دیگران()